محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

محمدحسین گل پسر مامان و بابا

اصفهان 1388

عید سال 1388 گل پسری با مامان و باباش و دایی امیر حسین رفته بودیم اصفهان خیلی هم خوش گذشت . گل پسرم برای باباش گل کنده دوستت دارم ...
18 دی 1391

هفت سین

مامان و بابا برات سالی پر از خوشی و سلامتی از خداوند ارزو دارند                                                                           ...
21 فروردين 1391

چیتگر

جمعه یازدهم فروردین با عموهاو اقابزرگ و عزیز رفته بودیم چیتگر به تو هم خیلی خوش گذشته بود که از ما می خواستی بازم بیایم چیتگر     برای دختر عموت ایسان گل چیدی و داری بهش تقدیم می کنی   روی تاب دراز کشیدی   از اینکه چوبت رو اتیش زدی خوشحالی عمو باقر هم سرگرم درست کردن اتیش برای جوجه هاست تو هم از فرصت استفاده کردی   ...
15 فروردين 1391

عید سال 91

مامانی برای هفت سینش تخم مرغ می خواست بخره. تو از من خواستی که رنگ نکرده بخرم تو برام رنگش کنی. این تخم مرغها رو تو برای من با گواشهایی که داشتی رنگ کردی     ...
15 فروردين 1391

لحظه تحویل سال 91

                روزگارت بر مراد روزهایت شاد شاد اسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم و روحت پاک           ...
15 فروردين 1391

تقویم سال 91

مامانی این تقویم رو برای امسال چند تایی رو به عکاسی سفارش داده بود که با هم دیگه رفتیم گرفتیم   ...
15 فروردين 1391

اولین روز سال

گل پسرم روز اول سال  بعد از سال تحویل تو از ما خواستی که بذاریم تو کمی پلی استیشن بازی کنی. پلی استیش رو پسر عموت محمدرضا که دیگه برای خودش اقایی شده و باهاش بازی نمی کنه  . به تو عیدی داده بعد از اینکه بازی کردی حالا گل پسرم حاضر شدی بریم برای عیدعیدنی الههههههههههههی قربون قدو بالات  بشه مامان                            ...
15 فروردين 1391